رویکردهای رسانهای در ایران و افغانستان نسبت به دوکشور؛ از تلاشهای همسوی بیاثر، تا فعالیتهای منفعل و پرخطر!
سیدعیسی حسینی مزاری/ ایران و افغانستان دو همسایۀ پرثمری برای همدیگر هستند، چون هرکدام از ظرفیتهای بالایی برخوردار بوده و میتوانند در یک همکاری متقابل منطقهای، اقدام به بهرهبرداری از این ظرفیتها کنند. به ویژه افغانستان نیازی به مراتب بیشتر به ظرفیتهای داخلی، منطقهای و بینالمللی ایران دارد و این تعامل زمانی امکان برقراری خواهد داشت که دولتها و ملتهای ایران و افغانستان ازین ظرفیتها آگاهی و شناخت کامل داشته باشند.
رسانهها و مطبوعات دو کشور در راستای شناساندن این ظرفیتها از نقش خوبی میتوانند برخوردار باشند، اما نه تنها تاکنون این ابزار در خدمت تقویت تعامل میان دو کشور، تاثیرگذار عمل نکرده، بلکه چه بسا گاهی اهرمی برای دور ساختن ایران و افغانستان از همدیگر شده است. چه اینکه نقشآفرینی رسانهها و مطبوعات در جهت نزدیک کردن دو دولت و ملت و شناساندن ظرفیتهای هردو به همدیگر، زمانی صورتپذیر خواهد بود که از رویکرد واحد و سازمان یافتهای برخوردار و برنامه مهندسی شدهای در دست اقدام داشته باشند، اما اکنون این وضعیت در سطح رسانههای دو کشور چندان برقرار معلوم نمیگردد.
در افغانستان رسانهها از چند رویکرد متفاوت برخوردار میباشند:
۱. دستهای، به اهمیت برقراری تعامل میان دو کشور جهت استفاده متقابل از ظرفیتهای موجودشان پی برده و با اهتمام جدی در راستای بازشناساندن این ظرفیتها به طرفین نیز کار میکنند اما از یکسو تعداد این رسانهها و مطبوعات اندکاند و با در اختیار داشتن امکانات محدود مشغول اجرای برنامه هستند و از سوی دیگر پراکنده و متفرق عمل میکنند و از یک سازماندهی قابل قبول جهت تاثیرگذاری بر افکار عمومی برخوردار نمیباشند.
۲. تعدادی از رسانهها اهمیت تعامل میان ایران و افغانستان را میدانند و علاقه برای کار در این حوزه نیز دارند، اما با توجه به فضای رعبآور دلخواه مسلط غربیها در سطح افغانستان که همواره در راستای بازتاب دادن دشمنی با ایران از راههای گوناگون و با شیوههای متفاوت کار کردهاند، از طرح و بیان ضرورت برقراری این تعامل هراس دارند و از همین رو، از توجه به تمرکز روی این موضوع اجتناب مینمایند.
۳. دستهای دیگر به نزدیکی ایران و افغانستان و برقراری تعامل مثبت میان آنها اهمیت نمیدهند بلکه شاید در دستور کارشان کشورهای دیگری قرار داشته باشد، به همین لحاظ از کنار این مهم بیتفاوت میگذرند.
۴. برخی از رسانهها و مطبوعات اهمیت موضوع را درک میکنند اما به دلایل زبانی، قومی و شاید هم مذهبی، در تضاد با طرح این موضوع قرار دارند، پس نه تنها در این مسیر قدمی بر نمیدارند و قلمی حرکت نمیدهند و زبانی به کار نمیاندازند بلکه بر عکس آن عمل نموده، در جهت مخدوش ساختن فضا میان افغانستان و ایران رفتاری منافقانه در پیش میگیرند.
۵. شماری دیگر از رسانهها و مطبوعات با وصف درک اهمیت تعامل میان ایران و افغانستان اما مأموریت برای تخریب دارند. این رسانهها با توجه به وابستگیشان حداقل از ناحیه تامین بودجه، به سفارتخانه های به خصوص غربی، همواره در تلاش و کوشش بوده و هستند تا به هر نحو ممکن در جهت تضعیف و تخریب روابط حسنه میان ایران و افغانستان کار کنند و اگرچه ممکن است در عمل نتوانند کشور دیگری به عنوان جاگزین معرفی کنند، اما با آنهم از تلاش برای دور ساختن افغانستان از ایران و بل چه بسا در تضاد قرار دادن کشور، با همسایه غربی از هیچ تلاش و کوششی دریغ نمیورزند و متاسفانه تعداد این رسانهها و مطبوعات نیز بیش از دستههای دیگر است و با برنامهریزی دقیق و حسابشده هم حرکت میکنند و به همین منظور همواره شاهد فضاسازیهای مسموم در سطح روابط ایران و افغانستان هستیم.
این دستهبندیِ رویکرد رسانهای در افغانستان، در سطح رسانهها و مطبوعات ایران نیز اما با کمی تفاوت دیده میشود و با آنکه از دستاندرکاران رسانهای ایران انتظار بیشتری میرفت تا برای بهرهبرداری از ظرفیتهای افغانستان در عرصههای مختلف وارد کار شوند، ولی به جز رسانهها و مطبوعات اندک، از سوی اکثریت آنها کار شایسته و بایستهای نه تنها دیده نشد بلکه برخی رسانههای ایرانی یا سهلانگاری کردند و یا رویکرد تقابل را بر تعامل ترجیح داده، به انحراف اذهان عمومی ایرانیها از توجه عمیق و همهجانبه به مسایل مهم افغانستان به ویژه مهاجرین هموطن ساکن در ایران که میتوانستند به عنوان عامل مهم برقراری و تداوم تعامل قوی مورد توجه قرار بگیرند، همت گماشتند تا باعث شود، طی بیش از ۴ دهه، ایران بزرگترین ظرفیتهای کشور همسایه شرقی خود را از دست داده، بگذریم از سایر عرصهها، حتی در حوزه اقتصادی و بازرگانی، که از یکسو افغانستان بستر سهلالوصول و پرمنفعتی به نظر رسیده و از سوی دیگر به نفع بازرگانان ایرانی احساس گردیده و هم به منفعت مصرفکننده افغانستانی، جاخالی نموده، با از دست دادن موقعیت خود، کشورهای دیگری جاگزین ایران شدهاند.
این در حالی است که تعامل میان ایران و افغانستان به نفع دولتها و ملتهای آنها هست. افغانستان از جهاتی برای ایران مهم است و ایران هم از جهاتی دیگر و اگر دستاندرکاران رسانهای هر دو کشور دل بسوزانند و با طرح و برنامه مدون و مهندسیشده وارد اقدام گردند و ظرفیتها و توانمندیهای هر دو طرف را تشریح و تبیین کنند تا به خصوص دولتها به اهمیت بهرهبرداری ازین ظرفیتها و تواناییها همت بگمارند، قطعا به نفع منافع ملی هر دو کشور کار اثرگذاری انجام خواهند داد.